دومین مسافرت
من و بابايي تصميم گرفتیم به خاطر اينكه تجربه بچه داري رو نداریم و نوبت واكسن 3 گانه عشق مامان هم داشت مي رسيد و از طرفي هم هواي اينجا حسابي گرم شده بود ، برنامه يه مسافرت رو بذاریم البته فقط من و دختر گلم .
بابايي صبح رفت و بليت ما رو گرفت و ساعت 1.5 ظهر هم ما رو برد فرودگاه ، تا زمان خداحافظي لپ لپی ما، تو بغل بابايي خوابيد براي خداحافظي با بابايي بيدار شد و اومد بغل مامان و سوار هواپيما شديم .عصر ساعت 5 رسيديم مشهد و رفتيم خونه آنايي . تا نزديك 8 خونه بوديم بعد هم آنا و عمه شكوفه ما رو بردند خونه جديدي رو كه خريده بودند به همون نشون دادند كه خيلي خوشگل بود . بعدش هم رفتيم فروشگاه اتما و شب هم آنا شيريني خونشون رو بهمون داد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی