زندگي مامان ، مارالزندگي مامان ، مارال، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

مـــــارال هدیه ناب خدا

من و مامان

1390/2/30 23:36
نویسنده : مامان مارال
1,211 بازدید
اشتراک گذاری

 امروز دومین باره که 2 تایی میایم بیرون .

دفعه قبل 2 تایی رفتیم تا میدان داریوش و بعد هم تو محوطه هتل ارم که نزدیک خونمونه

امروز هم اومدیم کافی نت که عکس بذاریم تو وبلاگ تو  و دیگه اینکه یه کم هوا بخوریم.

تازگی ها زندگی مامان یاد گرفته که مثل نیش نیش ، قش قش قش کنه و با صدای بلند هم میگی اووووووواوه

مثل سلطان جنگل کارتن رابین هود وقتی انگشت شصتتو  میذاری تو دهنت باید کلی با بابایی نازت رو بخریم تا انگشتتو در بیاری ، برای همین هم با بابایی رفتیم و برات یه  پستونک خریدیم که گاهی بتونیم بهت کلک بزنیم و  با انگشتت جابجاش کنیم

٤ شنبه  هم برای اولین بار بردیمت  کنار ساحل

تازگی هوا اینجا خیلی گرم شده،فکر کنم دیگه نتونیم روز بیاییم بیرون

آخه همین جوری بهت میگیم دختر بندری ، اگه بخوام تو آفتابم بیارمت بیرون که حسابی برنزه میشی

خوب تا بعد که مامان بیاد و از تو بنویسه - بای بایبای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)