روز پدر مبارک
روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو ؟
پسر گفت من ، پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من
پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟
پسر گفت من
پدر ازجابلند شد چند قدم با ناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟
پسرگفت : تو ...
پدر گفت چون من ناراحت شدم گفتی من قویترم ؟ پسر گفت نه آن سه باری که گفتم من از تو قویترم چون دستت روی شانه ام بود پشتم به کوهی مثل
تو گرم بود اما وقتی دستت را برداشتی دیدم بی تو چیزی نیستم . . .
به امید اینکه سایه پدر همیشه روی سر مارال کوچولو
و همه نی نی های دیگه باشه
و
روح همه پدرهایی که امروز آرزو داشتیم بوسه به دستانشون بزنیم شاد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی