تولدت مبارک
توو اين روز طلايي؛
تو اومدي به دنيا!
وجود پاكت اومد؛
تو جمع خلوت ما!
توو تقويما نوشتيم ؛
توو اين ماه و توو اين روزا!
از آسمون فرستاد خدا يه ماه زيبا!
تولدت مبارک
امروز صبح با همدیگه رفتیم و واکسن یکسالگی تو زدیم ، وزنت زیاد اضافه نشده بود و ٨.٤٠٠ بودی ولی قدت به لطف قطره هایی که عمه شکوفه فرستاده بود و تعذیه ای متفاوت تر از قبل یه جهش خوب داشت و الان ٧٤ سانت شده بود.
بعد از ظهر هم زنگ زدم به قنادی توت فرنگی و از مامان ویونا خواستم برات یه کیک بزاره کنار ، آخه این روزها هم جزیره و هم قنادی خیلی شلوغه و ترسیدم مثل دیشب بگه که تموم شد.
شب هم به اتفاق بابایی ٣ تایی برات یه جشن کوچولو گرفتیم ، من و بابایی برات یه واکر خیلی زیبا گرفتیم که مکعب و بازی های فکری اش خیلی خوشحالت میکنه و مامان جون، خاله ناهید ، خاله سارا و خاله سمانه و عمه شکوفه هم هر کدوم برات یه هدیه داشتند که همین جا بجای تو ازشون تشکر میکنم .