زندگي مامان ، مارالزندگي مامان ، مارال، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

مـــــارال هدیه ناب خدا

تب دختر نازم

1390/8/4 19:55
نویسنده : مامان مارال
468 بازدید
اشتراک گذاری

قربونت برم من ، دیشب بد جوری تب کردی ، حدود ساعت ٢ بود که از گرمای بدنت بیدار شدم خیلی داغ شده بودی ، بابایی هم بیدار شد بهت قطره استامینوفن دادم  و یه ربع بعد که تب قطع نشد با کمک بابایی پاشویه ات کردم .حدود٥/٢ بود که بدنت خنک شد ولی دوباره ساعت ٥ تب برگشت و دوباره همین کارها رو کردم که متاسفانه بازم بدنت داغ بود و مجبور شدم یه دوز بیشتر استامینوفن ساعت ٥/٦ بهت بدم .

ساعت ٨ کاملا سرحال بیدار شدی و کلی به من و بابایی که بدجوری نگرانت شدیم خندیدی ، با این حال ساعت ٩ بردمت پیش متخصص که گفت : ٢ تا تشخیص دارم یا مربوط به دندونه که قراره در بیاد و یا ممکنه یه ویروسی باشه در بیماری روزئولا که تو ٥-٤ روز آینده خودبخود قطع میشه و مهم اینه که کوچولوی مامان اگه دوباره تب کرد ، تبش رو کنترل کنیم .

به هر حال چون دیدم حالت خوبه و سرحالی niniweblog.com، رفتیم مهد و منم رفتم سرکار - البته نیم ساعت که دیر رفتم ، نیم ساعتی کارهامو انجام دادم و برگشتم پیشت که خوشبختانه تب نداشتی ، دویاره نیم ساعت برگشتم شرکت و وسایلم رو جمع کردم و  ساعت ١ هم خونه بودیم

niniweblog.com

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامانی
8 آبان 90 12:44
به خاطر تغییر هوا اکثر بچه ها سرما خوردن آپم